غباریم زحمتکش باد ها غباریم زحمتکش باد ها به وحشت اسیرند، به وحشت اسیرند آزاد ها، آزاد ها جهان ستم چون نیستان پر است ز انگشت زنهار فریاد ها، فریاد ها بنالید، بنالید ای سرو و شمشادها دردیست چون خنجر یا خنجری چون درد همزاد خون در دل ابریست بارید ابری که گویی گریه های قرن ها را در گلو دارد ابری که در من یک ریز میبارد ابری که گویی گریه های قرن ها را در گلو دارد ابری که در من یک ریز میبارد شب های بارانی او با صدای گریه اش غمناک میخواند ای غم نمیدانم روز رسیدن روزی گام که خواهد بود اما در این کابوس خون آلود در پیچ و تاب این شب بن بست بنگر چه جان های گرامی رفته اند از دست بنگر چه جان های گرامی رفته اند از دست رفته اند از دست، رفته اند از دست... غباریم زحمتکش باد ها غباریم زحمتکش باد ها به وحشت اسیرند، به وحشت اسیرند آزاد ها، آزاد ها، آزاد ها