غرض از مزاحمت خسته شدم بعدِ يه عمر فقط اومدم بگم مى خوام ازت جدا بشم غرض از مزاحمت نايى نمونده تو تنم خوب منو نگاه كنى ديگه نفس نمى كشم ترست از رفتنِ من مى ريزه اما بى صدا از توى آينه دارن مُرده ميارن اين شبا خونه زيرِ بارِشه تو غمِ تو شناورم امشب از اتاقمون شكسته هامو مى برم قلبمو نمى برم اين يه قلم اضافيه واسه زنده موندم خاطره هامون كافيه عكساى شمالِ مون بمونه تو اتاقِ تو احتمالا اين شبا دريا بياد سراغ تو
ديگه رفتنى شدم به وعده هات عمل نكن فكر تنهاييم نباش گذشته مو بغل نكن جاى خاليت روى تخت مثلِ غمم مرتبه چراغ و روشن نكن تا تهِ اين خونه شبه بغضمو بدرقه كن قدم بزن كنار من پشت خنده هات بمون لحظه انفجار من بغضمو بدرقه كن قدم بزن كنار من پشت خنده هات بمون...