پنجره چشم قاو بهارَه سی دنگِ شادی دل بی قرارَه ( پنجرهی چشمان چهارچوبی است از بهار و برای صدای شادی دل بی قرار است ) هَماری دِلم مهمون آوَه مُلک باوَرم مَسِه اَفتاوَه ( وسعت دلم میهمان نزول باران شده است و شهر باورم از گرمای آفتاب مست شده ) چی کلماکره خلاتش گنجه سی لرسونم گنجش بی رنجه ( مانند غار کلمان کره هدیه اش گنج است برای سرزمینم لرستان گنجی است بی رنج ) گنجش رنگینه هاوِدَس گُل روزم واموَ وا نفس گُل ( این گنج زیبا در دستان گُل است روز من با نفس عطر این گل طلوع می کند ) سوسن موحونه، نرگش میخنه پینَه وا چَشمَه پیمو میونَه ( گل سوسن آواز خوان و نرگس خندان پونه با چشمه پیمان دوستی می بندد ) دسمال شادی ها وِدَسِ گل لو خَنَش بَردَه طاقتِ بُلبل ( دستمال شادمانی در دستان گل است و لبخندش تاب از بلبل گرفته است ) کِل کِل زنون عِشقِه دَ سینه رَخسار ز می چی برف و خینه ( عشق در سینه هلهله می کند و زمین چونان برف و خون است ) بادِ بهاری حِنا حِناشَه حِناسَه شادی خلاتِ پاشَه ( نفس شادی خلعت خاک پای اوست باد بهاران پی در پی صدا می زند)