بعد از شش مجموعه داستانهای کوتاه از خاطرات یک روانشناس، «او میکشد قلاب را» اولین تجربۀ نویسنده در زمینۀ داستان بلند یا رماننویسی است. این کتاب هم برآمده از روابط عاطفی انسانهایی است که سالیانی دراز احساسی ناب و معصوم یا پیچیده و سردرگم را با خود به دوش کشیده و راهی برای عبور از کورهراههای عواطف شادیبخش یا دردناک خود نمیدانند.
نویسنده خواهناخواه متأثر از کار حرفهای خود سعی داشته است که شخصیتهای داستان را روانشناسانه به چالش بکشد و دیدگاههای متفاوت فلسفی، اجتماعی، روانشناسی و ادبیات جامعه را هم مورد توجه عام قرار دهد.
سرنوشت هامون و غزال، سرنوشت بسیاری از آدمهاست که هیچگاه پناهگاهی برای بازکردن احساسات و بنبستهای عاطفی خود نداشتهاند و نویسنده مشتاق است که در این چالش با قهرمانان کتاب و خوانندگان آن همراه شود تا در شادی و اندوه آن سهیم باشد